لطیف گوشت
خوب گوشت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوب گوشت. ( ص مرکب ) لطیف گوشت :
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر آزاده بود
شد بگرمابه درون یک روز غوشت
بود فربی و کلان و خوبگوشت.
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر آزاده بود
شد بگرمابه درون یک روز غوشت
بود فربی و کلان و خوبگوشت.
رودکی.
کلمات دیگر: