حبیب الله معلمی ( ۱۵ بهمن ۱۳۰۵، رامهرمز - ۴ تیر ۱۳۹۲، اهواز) شاعر ایرانی است. پدر وی آخوند نصیر در زمان رضا خان معلم مکتب قرآن بود و به همین دلیل نام خانوادگی معلمی برای آنان انتخاب شد. دوران کودکی خود را در مکتب خانه پدر گذراند، مکتب خانه ای که توسط نیروهای حکومت پهلوی تعطیل شد. سپس تحصیلات خود را در مدرسه تا کلاس نهم ادامه داد. وی در محضر پدر و همچنین همنشینی با استادانی همچون آیت الله سید علی بهبهانی از مجتهدان برجستهٔ رامهرمز با سیرهٔ اهل بیت و همچنین الفبای عروض و قافیه آشنا شد. از جوانی به سرودن پرداخت و از آغاز مداحی اهل بیت را جانمایهٔ اصلی شعرهای خود قرار داد. تشویق های یکی از دوستان پدرش که خود شاعری توانا بود به نام حاجی بابا اشتری لرکی زمینه را برای شکوفایی او فراهم ساخت.
ای لشکر صاحب زمان/آماده باش/آماده باش
با نوای کاروان/بار بندید همرهان/این قافله عزم کرببلا دارد
شور حسین است چه ها می کند
این لشکر حق عازم کرببلاست امشب
سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم
بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت
ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر
وی در ۴ تیر ۱۳۹۲، در بیمارستان شرکت نفت اهواز درگذشت. پیکر وی در ۶ تیر ۱۳۹۲، در محوطه آرامگاه امامزاده علی ابن مهزیار اهواز به خاک سپرده شد.
معلمی در سال ۱۳۴۰ از رامهرمز به اهواز مهاجرت کرد. و در زمینی در کنار رودخانه کارون و در کیانپارس کنونی کشاورزی می کرد. با آغاز جنگ در کنار حضور در اهواز به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای جنگی ایران در فرصت های بسیاری همراه با فرزندانش در سنگرهای دفاع هم حضور داشت و همزمان به سرودن اشعار نیز می پرداخت که خاطره نخستین نوحه ای که به صادق آهنگران داد از زبان آهنگران اینچنین است:
سال ۱۳۵۹ یعنی همان اوایل جنگ من با سیف الله معلمی فرزند حاج آقا معلمی در جهاد سازندگی آشنا شدم. او گفت: پدرم شعر می گوید. اگر تمایل داری برای شما هم که در مراسم ها نوحه می خوانید شعر بگوید. من همان جا روی نوار کاست چند بیت ضبط کردم و نام چند شهید خوزستان را هم نوشتم و به سیف الله دادم.روز بعد که او را دیدم برگه ای به من داد و گفت: این شعر را پدرم بنا به آهنگی که دیروز به من دادی، سروده و نام شهدایی را که به من دادید، هم در بیت ها آورده است.نگاهی به کاغذ انداختم. اشعار خوب و محکمی سروده شده بود. مطلع یا سرنوحه اش این بود:
ای لشکر صاحب زمان/آماده باش/آماده باش
با نوای کاروان/بار بندید همرهان/این قافله عزم کرببلا دارد
شور حسین است چه ها می کند
این لشکر حق عازم کرببلاست امشب
سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم
بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت
ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر
وی در ۴ تیر ۱۳۹۲، در بیمارستان شرکت نفت اهواز درگذشت. پیکر وی در ۶ تیر ۱۳۹۲، در محوطه آرامگاه امامزاده علی ابن مهزیار اهواز به خاک سپرده شد.
معلمی در سال ۱۳۴۰ از رامهرمز به اهواز مهاجرت کرد. و در زمینی در کنار رودخانه کارون و در کیانپارس کنونی کشاورزی می کرد. با آغاز جنگ در کنار حضور در اهواز به عنوان یکی از مهم ترین شهرهای جنگی ایران در فرصت های بسیاری همراه با فرزندانش در سنگرهای دفاع هم حضور داشت و همزمان به سرودن اشعار نیز می پرداخت که خاطره نخستین نوحه ای که به صادق آهنگران داد از زبان آهنگران اینچنین است:
سال ۱۳۵۹ یعنی همان اوایل جنگ من با سیف الله معلمی فرزند حاج آقا معلمی در جهاد سازندگی آشنا شدم. او گفت: پدرم شعر می گوید. اگر تمایل داری برای شما هم که در مراسم ها نوحه می خوانید شعر بگوید. من همان جا روی نوار کاست چند بیت ضبط کردم و نام چند شهید خوزستان را هم نوشتم و به سیف الله دادم.روز بعد که او را دیدم برگه ای به من داد و گفت: این شعر را پدرم بنا به آهنگی که دیروز به من دادی، سروده و نام شهدایی را که به من دادید، هم در بیت ها آورده است.نگاهی به کاغذ انداختم. اشعار خوب و محکمی سروده شده بود. مطلع یا سرنوحه اش این بود:
wiki: حبیب الله معلمی