رمیده دل . آنکه دل او رمیده باشد .
دل رمیده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دل رمیده. [ دِ رَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) رمیده دل. آنکه دل او رمیده باشد. دل از دست داده. ترسان. هراسان. بیم زده :
دل رمیده کی تواند ساخت با ساز وجود
سگ گزیده کی تواند دید در آب روان.
چون او همه واقعه رسیده.
دل رمیده کی تواند ساخت با ساز وجود
سگ گزیده کی تواند دید در آب روان.
خاقانی.
یاری دو سه داشت دل رمیده چون او همه واقعه رسیده.
نظامی.
کلمات دیگر: