کلمه جو
صفحه اصلی

عنانه

لغت نامه دهخدا

( عنانة ) عنانة. [ ع َ ن َ ] ( ع اِمص ) نامردی. ( منتهی الارب ). یعنی عدم توانایی بر نزدیکی زنان. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) یکی عنان. ( منتهی الارب ). یک قطعه ابر آبگیر. رجوع به عَنان شود.

عنانة. [ ع َ ن َ ] (ع اِمص ) نامردی . (منتهی الارب ). یعنی عدم توانایی بر نزدیکی زنان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) یکی عنان . (منتهی الارب ). یک قطعه ابر آبگیر. رجوع به عَنان شود.



کلمات دیگر: