کلمه جو
صفحه اصلی

قوبع

لغت نامه دهخدا

قوبع. [ ق َ ب َ ] ( ع اِ ) بند شمشیر از سیم یا از آهن. || مرغی است سرخ پای. ( منتهی الارب ).

قوبع. [ ق َ ب َ ] ( اِخ ) جایی است به عقیق مدینه. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).

قوبع. [ ق َ ب َ ] (اِخ ) جایی است به عقیق مدینه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).


قوبع. [ ق َ ب َ ] (ع اِ) بند شمشیر از سیم یا از آهن . || مرغی است سرخ پای . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: