کلمه جو
صفحه اصلی

عنبان

فرهنگ فارسی

نام جایگاهی است

لغت نامه دهخدا

عنبان. [ ع َ ن َ ] ( ع ص ) تکه کوهی شادمان سبک و گران جسم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). آهوی چابک و سبک جسم و سنگین. از اضداد است. ( از اقرب الموارد ). و یا آهوی کلانسال و مسن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). فعلی برای این کلمه وجود ندارد. ( از اقرب الموارد ).

عنبان. [ عُم ْ ] ( اِخ ) نام جایگاهی است. ( از معجم البلدان ).

عنبان . [ ع َ ن َ ] (ع ص ) تکه ٔ کوهی شادمان سبک و گران جسم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آهوی چابک و سبک جسم و سنگین . از اضداد است . (از اقرب الموارد). و یا آهوی کلانسال و مسن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فعلی برای این کلمه وجود ندارد. (از اقرب الموارد).


عنبان . [ عُم ْ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: