کلمه جو
صفحه اصلی

عمیسه

لغت نامه دهخدا

عمیسة. [ ع َ س َ ] (ع اِ) یمین ناحق . (منتهی الارب )(آنندراج ). سوگند به ناحق . (ناظم الاطباء). گویند: حلف علی العمیسة و العمیسیة؛ یعنی بر ناحق سوگند خورد. (از اقرب الموارد). عمیسیة. رجوع به عمیسیة شود.


( عمیسة ) عمیسة. [ ع َ س َ ] ( ع اِ ) یمین ناحق. ( منتهی الارب )( آنندراج ). سوگند به ناحق. ( ناظم الاطباء ). گویند: حلف علی العمیسة و العمیسیة؛ یعنی بر ناحق سوگند خورد. ( از اقرب الموارد ). عمیسیة. رجوع به عمیسیة شود.


کلمات دیگر: