تخلیط کردن بهم آمیختن
خلطملط کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خلطملط کردن. [ خ ِ طُ م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تخلیط کردن. بهم آمیختن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خلطملط کردن در سخن ؛ در سخن مقدماتی را بجای هم نشاندن بقصد سفسطه یا بدون قصد شلوغ کردن در کلام را.
- خلطملط کردن در سخن ؛ در سخن مقدماتی را بجای هم نشاندن بقصد سفسطه یا بدون قصد شلوغ کردن در کلام را.
کلمات دیگر: