ساییدن عنبر تا بوی خوش از آن بر آید
عنبر ساییدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عنبر ساییدن. [ عَم ْ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) ساییدن عنبر تا بوی خوش از آن برآید :
شاهد بخوان و شمع برافروز و می بنه
عنبر بسای و عود بسوزان و گل بریز.
شاهد بخوان و شمع برافروز و می بنه
عنبر بسای و عود بسوزان و گل بریز.
سعدی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: