کلمه جو
صفحه اصلی

ریزاب

فرهنگ فارسی

ده از بخش فدیشه شهرستان نیشابور

لغت نامه دهخدا

ریزاب . (اِ مرکب ) ریزآب . آب چرکینی که از حمامها و از شستشوی جاری می شود. (ناظم الاطباء). رافد. رافده . ساعده . ریجاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.


ریزاب. ( اِ مرکب ) ریزآب. آب چرکینی که از حمامها و از شستشوی جاری می شود. ( ناظم الاطباء ). رافد. رافده. ساعده. ریجاب. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.

ریزاب. ( اِخ ) دهی از بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 232 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و صنایع دستی آنجا کرباس بافی است. طایفه کلاه درازی در این ده سکونت دارند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

ریزاب . (اِخ ) دهی از بخش فدیشه شهرستان نیشابور. دارای 232 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آنجا غلات و صنایع دستی آنجا کرباس بافی است . طایفه ٔ کلاه درازی در این ده سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


دانشنامه عمومی

ریزآب. ریزآب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
ریزآب (بردسکن)
ریزآب (تفت)
ریزآب (نیشابور)


کلمات دیگر: