دلثع. [ دَ ث َ ] ( ع ص ) راه نرم در زمین نرم یا سخت که در آن نشیب نباشد. || مردی که بن دندان او بسیار گوشتناک باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِلثِع. رجوع به دلثع شود. || مرد بسیار آزمند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِلْثِع. رجوع به دِلْثِع شود.
دلثع. [ دِ ث ِ ] ( ع ص ) مرد بدبوی آلوده به نجاست. ( منتهی الارب ). بدبوی پلید. ( از اقرب الموارد ) . || مرد برگشته لب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || مردی که بن دندان او بسیار گوشتناک باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَلثَع. رجوع به دلثع شود. || مرد بسیار آزمند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَلثَع. رجوع به دلثع شود.
دلثع. [ دِ ث ِ ] ( ع ص ) مرد بدبوی آلوده به نجاست. ( منتهی الارب ). بدبوی پلید. ( از اقرب الموارد ) . || مرد برگشته لب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || مردی که بن دندان او بسیار گوشتناک باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَلثَع. رجوع به دلثع شود. || مرد بسیار آزمند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَلثَع. رجوع به دلثع شود.