کلمه جو
صفحه اصلی

خلل کردن

فرهنگ فارسی

خراب شدن ویران گشتن

لغت نامه دهخدا

خلل کردن. [ خ َ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خراب شدن. ویران گشتن. خراب گشتن :
این سرایی است که البته خلل خواهد کرد
خنک آن قوم که در بند سرای دگرند.
سعدی.
چو دور جوانی خلل می کند
بپایان پیری چه امید ماند.
سعدی.


کلمات دیگر: