کلمه جو
صفحه اصلی

شعر ارمانی عباس ابن احنف

پیشنهاد کاربران

عشق آرمانی در سروده های عباس بن احنف
غزل آرمانی : درسده 3ق درمقابل غزل اباحی و غزل مذکر که شرح روابط گناه آلود و بازتاب تباهیها ومفاسد اخلاقی جامعه آن روز بود ، نوعی غزل پاک وعفیف که شباهت بسیار به غزل عذری داشت ، در این دوره به وجود آمد و مفهومی نوین از عشق به ادبیات عاشقانه راه یافت . در این نوع غزل شاعر به وصف جسمانی معشوق و شرح ماجراهای عاشقانه نمی پردازد و یکایک اعضای بدن او را همچون برخی شاعران جاهلی نمی ستاید. بلکه وی با شرح عواطف و احساسات درونی خود ، بیشتراز ماهیت عشق وتاثیر معجزه آسای آن درعاشق سخن می گوید . عشقی نشأت گرفته از عقاید مذهبی که از هرگونه هوس وگناه پیراسته است و شاعر در راه آن همه چیز خود حتی جانش را فدا می کند و به گفته مطیع بن ایاس « عشقی درون سوز وجانگداز که آهن و فولاد را می گدازد واگر عاشق در راهش بمیرد، شهید مرده است » ( نک ، خطیب بغدادی ، 13/225 ) . شهادت و جان باختن در راه عشق مضمونی رایج در این نوع غزلیات است که گویا شاعران از این حدیث پیامبر ( ص ) که درآن کشته راه عشق را شهید خوانده ، ، الهام گرفته اند : « مَن عَشق و کَتَمَ و ماتَ ، ماتَ شَهیداً» ( نک ، ابن داوود، 66 ؛ واده ، 39 ) . غزل آرمانی شرح رنجهایی است که عاشق در راه رسیدن به معشوق باید برخود هموار سازد و به گفته عباس بن احنف «سرآغازش اندوه است و بی خوابی و سرانجامش مرگ » ( دیوان ، 176 ) .
درغزل آرمانی که دارای ماهیتی صرفاً این جهانی است ، شاعر برای معشوقی زمینی و نه آسمانی غزل می سراید واگرچه غزل عرفانی و الهی نیست ، با آن مشترکات فراوان دارد. در غزل عرفانی عاشق تنها رو به سوی یک محبوب دارد که کسی جز ذات باریتعالی نیست و در غزل آرمانی نیز شاعرجز به یک معشوق دل نمی بندد وتنها دل در گرو یک محبوب دارد :
حَقُّ الذی یَعشقُ نفسینِ أن یُصلَبَ أوینشَر بِمِنشارِ
وَ عاشقُ الواحدِ مثلُ الّذی أخلَصَ دینَ الواحِد البارِی
« آنکه به دوتن عشق ورزد باید به دارش کشند و یا با اره به دو نیمش کنند و عاشقی که تنها به یک معشوق دل ببندد بسان کسی است که خالصانه یکتاپرستی اختیارکند» ( نک، صولی ، اشعار اولاد الخلفاء، 74 ؛ واده ، 117ـ118 ) . محبوب غزل آرمانی حتماً نباید همچون معشوقهای غزلسرایان معروف چون عمر بن ابی ربیعه از اصل و نسبی والا برخوردار باشد . بلکه ممکن است کنیزکی بی اصل و نسب باشد . همچنانکه عُکّاشة بن عبدالصمد در تمام اشعارش تنها برای کنیزکی به نام نُعیم غزل سرایی کرده و در قطعه شعری نام وی را از باب التذاذ در هر بیت تکرار کرده است ( نک ، ابوالفرج اصفهانی ، 3/255، 259ـ260 ) . در عشق عرفانی سالک به طاعت معبود گردن می نهد و درعشق آرمانی عاشق به طاعت معشوق . فرمانبرداری واطاعت محض از معشوق در اشعارغزلسرایان این دوره و به خصوص سروده های عباس بن احنف به خوبی انعکاس یافته است . عارف در راه رسیدن به حقیقت از پایمردی باز نمی ایستد ودر هیچ یک از مراحل طریقت متوقف نمی گردد و عاشق در عشق آرمانی نیزدرراه عشق دلیرانه خود را به مخاطره می اندازد ونیک آگاه است که« جزبا دلیری و پایمردی و بسیار خطر کردن به مراتب والای عشق نتوان رسید » ( نک، ابن داوود، 51 ) . در عشق عارفانه در جستجوی خدا برآمدن مستلزم غربت است وپاداش عارفی که به غربت تن دهد کشف و شهود است ( نک، خلدی ، انصاریات ، 6، 88 ؛واده 39ـ 40 نیز حاشیه ) ودر عشق آرمانی عاشق باید دوری معشوق را تحمل کند و غم غربت و فراق را برخود هموارسازد . عباس بن احنف در چکامه ای بلند از درد جدایی و غربت و از اینکه « وی در عراق است و دلدار در بیابانهای حجاز » سخت نالیده است و از زائران خانه خدا می خواهد که چون ازدیار معشوق بازگشتند بر این کشته عشق و نه کشته میدان جنگ نوحه سردهند» ( نک، دیوان ، 21ـ24 ؛ نیزنک، ادامه مقاله ) . یکی از اصولی که شاعردرغزل آرمانی سخت بدان پای بنداست ، رازداری و کتمان سِرّ است و شاعر بسیار محتاط است تا ماجرای عشق او و حتی نام معشوق فاش نشود و «چه بسیار دلباختگانی که از درد اشتیاق جان سپردند و جز خداوند کسی از راز عشق آنان اگاه نشد» ( عباس بن احنف ، 132 ) ، از این رو عباراتی از قبیل «اسمها مَکتومٌ» یا «کتمتُ اسمها» در اشعار شاعران این نوع غزل فراوان به چشم می خورد ( نک ، عباس بن احنف ، 132، 193 ؛ واده ، 33ـ34 ) . با پایبندی به این اصل شاعران در غزلیاتشان به جای نام حقیقی معشوق از نامهای مستعار استفاده می کنند . عباس بن احنف در ابیاتی به صراحت می گوید :« چون نام دلداده ام را پرسیدند حیله ساز کردم و به دروغ نامی دیگر برزبان آوردم» ( دیوان، 17 ) .
این نوع غزل به گروه خاصی از شاعران اختصاص ندارد و بسیاری از شعرای این دوره در کنار غزل حسی و جسمانی به این نوع غزل نیز پرداخته اند که از معروفترین آنان بشاربن برد، عباس بن احنف و حسین بن ضحاک را می توان نام برد و می توان گفت نخستین پایه های غزل معنوی به دست بشار بنیان نهاده شد و با عباس بن احنف به کمال رسید . ابن داوود اصفهانی فقیه ظاهری که پدرش بنیان گذار مکتب ظاهری در فقه است ، با الهام از اشعار این غزلسرایان معروف مکتب جدیدی در عشق بنیان نهاد و کتاب الزهره را درماهیت وآداب عشق و احوال عشاق در 100 باب تالیف کرد ودر لابلای آن زیباترین غزلهای شاعران عرب را گردآورد و سرانجام خود درراه عشق جان باخت ( نک، واده ، 183ـ184، 197؛ سیدی ، دایرة المعارف بزرگ اسلامی ، مقاله ابن داوود ) . پس از وی ابن حزم اندلسی و ابن عربی تحت تاثیراندیشه های وی رساله هایی در باب عشق نوشتند و میان کمالات معشوق و صفات الهی پیوندهایی برقرار ساختند که بعدها الهام بخش شاعران ایرانی و عرب در سرودن غزلهای عرفانی شد . پس از این مقدمه ، اینک با اشاره ای کوتاه به زندگی عباس بن احنف ، اصول ، معیارهاو نشانه های عشق آرمانی در اشعار وی را مورد برسی قرار می دهیم :
ابوالفضل عباس بن احنف بن اسود بن طلحه در بصره به دنیا آمد و در نوجوانی به بغداد کوچید و در همانجا پرورش یافت . از جزئیات زندگی و . . .


کلمات دیگر: