کلمه جو
صفحه اصلی

زوب

فرهنگ فارسی

بیرون آمدن از روی گریز یا روان گردیدن آب .

لغت نامه دهخدا

زوب. [ زَ ] ( ع مص ) بیرون آمدن از روی گریز. || روان گردیدن آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

زوب (به مجاری: Szob) یک سکونتگاه مسکونی در مجارستان است که در شهرستان پشت واقع شده است.
زوب ۲۰٫۰۷ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۹۶۸ نفر جمعیت دارد.

پیشنهاد کاربران

زوب از دوکلمه ( ( زود ) ) و ( ( برنده شدن ) ) تشکیل یافته یعنی زوب= برتر وبهتر بودن.
در سایرموارد زوب یعنی جدا شده، تفکیک یافته، زدوده شده از ناخالصی ، خلوص یافته، برقراروسرزنده، صاف وصادق شده ، زلال وبیناشده
معنی دیگر زوب= جدا، منتخب، بعض، شاخص


کلمات دیگر: