کلمه جو
صفحه اصلی

شغاب

فرهنگ فارسی

فتنه انگیز مرد فتنه انگیز

لغت نامه دهخدا

شغاب. [ ش ِ ] ( ع مص ) مشاغبة. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مشاغبة شود.

شغاب. [ ش َغ ْ غا ] ( ع ص ) فتنه انگیز. ( ناظم الاطباء ). مرد فتنه انگیز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). فَتّان. فتنه انگیز. ( یادداشت مؤلف ). شِغَّب. ( منتهی الارب ). و رجوع به این کلمه شود.

شغاب . [ ش َغ ْ غا ] (ع ص ) فتنه انگیز. (ناظم الاطباء). مرد فتنه انگیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فَتّان . فتنه انگیز. (یادداشت مؤلف ). شِغَّب . (منتهی الارب ). و رجوع به این کلمه شود.


شغاب . [ ش ِ ] (ع مص ) مشاغبة. (ناظم الاطباء). رجوع به مشاغبة شود.


دانشنامه عمومی

شاخه ای از آب


پیشنهاد کاربران

شغ آب
محلی که مسیل و آبراه تقسیم می شود


کلمات دیگر: