زواجر. [ زَ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سجاس رود است که در بخش دقیدار شهرستان زنجان واقع است و 532 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
زواجر
لغت نامه دهخدا
زواجر. [ زَ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ زاجر. (دهار). بازدارندگان و موانع. (غیاث ) (آنندراج ). ممانعات و منهیات و چیزهایی که نهی کرده شده و موانع. (ناظم الاطباء) : ... ملک کرمان به تصرف گرفت و کار او نفاذ یافت و اوامر و زواجر او به امضاء پیوست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 316). و به زواجر نصیحت از ممالک فضیحت خلاص نمی جست . (جهانگشای جوینی ).
- زواجر شرعی ؛ منهیات شرعی و هر چیزی که شریعت آنرا نهی کرده باشد. و غیرمشروع . (ناظم الاطباء).
زواجر. [ زَ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ زاجر. ( دهار ). بازدارندگان و موانع. ( غیاث ) ( آنندراج ). ممانعات و منهیات و چیزهایی که نهی کرده شده و موانع. ( ناظم الاطباء ) :... ملک کرمان به تصرف گرفت و کار او نفاذ یافت و اوامر و زواجر او به امضاء پیوست. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 316 ). و به زواجر نصیحت از ممالک فضیحت خلاص نمی جست. ( جهانگشای جوینی ).
- زواجر شرعی ؛ منهیات شرعی و هر چیزی که شریعت آنرا نهی کرده باشد. و غیرمشروع. ( ناظم الاطباء ).
زواجر. [ زَ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سجاس رود است که در بخش دقیدار شهرستان زنجان واقع است و 532 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
- زواجر شرعی ؛ منهیات شرعی و هر چیزی که شریعت آنرا نهی کرده باشد. و غیرمشروع. ( ناظم الاطباء ).
زواجر. [ زَ ج ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سجاس رود است که در بخش دقیدار شهرستان زنجان واقع است و 532 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
دانشنامه عمومی
مختصات: ۳۶°۰۹′۳۱″شمالی ۴۸°۳۴′۵۹″شرقی / ۳۶٫۱۵۸۵۸°شمالی ۴۸٫۵۸۳۰۳°شرقی / 36.15858; 48.58303
موسالبولاقی
مدینه
کهنه حمام
چیمنیگ
غارغا باغی
زواجر نام روستایی است که در بخش مرکزی شهرستان خدابنده در استان زنجان قرار دارد.
این روستا در دهستان حومه قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۸۰۸نفر (۱۹۸خانوار) بوده است.
موسالبولاقی
مدینه
کهنه حمام
چیمنیگ
غارغا باغی
زواجر نام روستایی است که در بخش مرکزی شهرستان خدابنده در استان زنجان قرار دارد.
این روستا در دهستان حومه قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۸۰۸نفر (۱۹۸خانوار) بوده است.
wiki: زواجر
پیشنهاد کاربران
زواجر دراصل به معنی زوارگیر است. . . زمانی زایرین برای زیارت مرقد مطهر حضرت قیدار نبی به سوی شهر عازم میشدنددر مکانی بسیار خوش اب وهوا بیتوته می کردند که دارای مردمانی باسوادو خون گرم ومهربان با خانه هایی دارای حجره که به مسافران به کرایه داده می شده است به زوار گیر یا جایی که دران زایران استراحت میکردند معرف بوده است . . در زبان عربی ( حرف گ ) وجود ندار دبهمین خاطر زوار جیر گفته شده اکنون خلاصه گویی شده وبه زواجر اختصصار یافته است.
زواجر شریعت: ممنوعات شریعت.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۴ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۴۲۴ ) .
کلمات دیگر: