( حلقامة ) حلقامة. [ ح َ م َ ] ( ع اِ ) خرما که در آن پختگی شروع شده باشد از بن. ( منتهی الارب ).
حلقامه
لغت نامه دهخدا
حلقامة. [ ح َ م َ ] (ع اِ) خرما که در آن پختگی شروع شده باشد از بن . (منتهی الارب ).
گویش مازنی
/halghaame/ حلقه ای چوبی یا فلزی که در طناب کشی استفاده کنند
حلقه ای چوبی یا فلزی که در طناب کشی استفاده کنند
کلمات دیگر: