خاک مرده
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
زمینی که رستنی در آن نباشد .
لغت نامه دهخدا
خاک مرده. [ ک ِ م ُ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمینی که رستنی در آن نباشد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || خاک پوک که آب بسیار بخود گیرد :
سالکان را صحبت تن پروران سنگ ره است
سیل را این خاکهای مرده کاهل میکند.
چشمه صاف بقا آلوده گرد فناست
بوی خاک مرده می آید ز آب زندگی.
سالکان را صحبت تن پروران سنگ ره است
سیل را این خاکهای مرده کاهل میکند.
صائب ( از آنندراج ).
|| ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قبر. گور : چشمه صاف بقا آلوده گرد فناست
بوی خاک مرده می آید ز آب زندگی.
میرزا حسن واهب ( از آنندراج ).
گویش مازنی
/Khaake merde/ خاک بی حاصل – خاک بی قوت
خاک بی حاصل – خاک بی قوت
پیشنهاد کاربران
خاک بی آب و علف
خاک بی حاصل و خاک بی قوت و خاک بدون علف و آب
کلمات دیگر: