متعسف. [ م ُ ت َ ع َس ْ س ِ ] ( ع ص ) کسی که درتاریکی و بیراهه ، و در راه غیر معلوم می رود. ( ناظم الاطباء ). بی راه رونده و خمنده از راه. ( از منتهی الارب ). منحرف شونده و عدول کننده از راه. ( از اقرب الموارد ) : چنانکه بعضی متعسفان تنوره آتش را به دریای پر از مشک تشبیه کرده اند. ( المعجم ص 257 ). || آزارنده و ستم کننده و ظالم و زبردست. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ملول و غمگین بر اتلاف و زیان. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). و رجوع به تعسف شود. || بی راه. باطل : و بر سر منبر منحرف بر نصب مذهب متعسف باطل خود فصلی بگفت. ( جهانگشای جوینی ).