کلمه جو
صفحه اصلی

نصب العین


مترادف نصب العین : آرمان، شعار، هدف

فارسی به انگلیسی

set before the eyes, in full view

set before the eyes


مترادف و متضاد

آرمان، شعار، هدف


فرهنگ فارسی

منظور نظر مقابل چشم . توضیح در عربی فصیح بضم اول استعمال شود. مولف محیط گوید : و هذا نصب عینی بالضم والفتح - اوالفتح لحن - ای القائم فی نظری . فعل بمعنی مفعول کالطعم و الاکل ای منصوبا لعینی . در تدوال فارسی بفتح غیاث آرد : نصب العین بالفتح مد نطر و منظور خاطر ومقابل چشم . یا نصب العین ساختن ( قرار دادن ) . در برابر چشم داشتن پیشنهاد خاطر نمودن پیش چم داشتن
مد نظر . منظور خاطر . مقابل چشم . نصب العین معمولا به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند .

فرهنگ معین

(نَ بُ عَ ) [ ع . ] (اِمر. )مقابل چشم ، پیش چشم .

لغت نامه دهخدا

نصب العین. [ ن َ بُل ْ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) مدنظر. منظور خاطر. مقابل چشم. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). نصب العین ، معمولاً به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند، با این حال در این بیت خاقانی گوید :
فقر کن نصب عین و پیش خسان
رفع قصه مکن نه وقت جر است
به قرینه «رفع» و «جر» آن را مفتوح باید خواند. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز ).
- نصب العین قرار دادن ؛ در نظر داشتن. پیش چشم داشتن. فراموش نکردن.
- نصب العین کردن ؛ پیش چشم کردن. در نظر داشتن.

نصب العین. [ ن ُ بُل ْ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) رجوع به نَصب ُالعَین شود.

نصب العین . [ ن َ بُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) مدنظر. منظور خاطر. مقابل چشم . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). نصب العین ، معمولاً به فتح اول خوانده میشود ولی در اصل به ضم است و بعضی ها در صحت فتح تردید کرده اند، با این حال در این بیت خاقانی گوید :
فقر کن نصب عین و پیش خسان
رفع قصه مکن نه وقت جر است
به قرینه ٔ «رفع» و «جر» آن را مفتوح باید خواند. (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز).
- نصب العین قرار دادن ؛ در نظر داشتن . پیش چشم داشتن . فراموش نکردن .
- نصب العین کردن ؛ پیش چشم کردن . در نظر داشتن .


نصب العین . [ ن ُ بُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به نَصب ُالعَین شود.


فرهنگ عمید

مورد نظر، مد نظر.

پیشنهاد کاربران

در معرض دید

چراغِ راه

جایگزینی ناسرراست با بدیده گرفتن درونمایه ی �نصب العین�

هوالعلیم

نصب العین: دیدگاه ؛ مدِّنظر داشتن. . .


کلمات دیگر: