کلمه جو
صفحه اصلی

متشتت


مترادف متشتت : پراشیده، پراکنده، پریش، پریشان، متفرق ، متحد

متضاد متشتت : مجموع

برابر پارسی : پراکنده، درهم ریخته، آشفته، نا به سامان

فارسی به انگلیسی

divided, diversified

scattered, dispersed, [fig.] disturbed, scanty


مترادف و متضاد

۱. پراشیده، پراکنده، پریش، پریشان، متفرق ≠ مجموع
۲. متحد


پراشیده، پراکنده، پریش، پریشان، متفرق ≠ مجموع


فرهنگ فارسی

پراکنده
( اسم ) متفرق پراکنده .

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ تِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) پراکنده .

لغت نامه دهخدا

متشتت. [ م ُ ت َ ش َت ْ ت ِ ] ( ع ص ) پراکنده. ( منتهی الارب ). متفرق. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تشتت شود.

فرهنگ عمید

۱. پراکنده.
۲. پریشان، درهم، آشفته.


کلمات دیگر: