کلمه جو
صفحه اصلی

نشمه


مترادف نشمه : رفیقه، روسپی، مترس، معشوقه

فارسی به انگلیسی

prostitute


مترادف و متضاد

رفیقه، روسپی، مترس، معشوقه


فرهنگ فارسی

(اسم ) گیاهی است از تیره اسفناجیان و از دسته اشنان ها که بصورت درختچه ایست و کوبیده ریشه اش مانند چوبک بمصرف شستشوی البسه میرسد باقل سعران دار چوغان طریط .
دست بویناک از چربش و جز آن . یدی نشمه دست من بویناک است از چربش و جز آن .

فرهنگ معین

(نَ مِ ) (ص . ) (عا. ) زن بدکاره ، روسپی .

لغت نامه دهخدا

( نشمة ) نشمة. [ ن َ ش ِ م َ ] ( ع ص ) دست بویناک از چربش و جز آن. ( آنندراج ). یدی نشمة؛ دست من بویناک است از چربش و جزآن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || تأنیث نشم است. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نَشِم شود.

نشمة. [ ن َ ش ِ م َ ] (ع ص ) دست بویناک از چربش و جز آن . (آنندراج ). یدی نشمة؛ دست من بویناک است از چربش و جزآن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || تأنیث نشم است . (ناظم الاطباء). رجوع به نَشِم شود.


پیشنهاد کاربران

نَشمَه در گویش یزدی یعنی معشوقه پنهانی

نُس نُس
( لهجه و گویش تهرانی )
معشوقه، نشمه


کلمات دیگر: