مترادف متشنج شدن : به هم خوردن، شلوغ شدن، آشفته شدن، بی نظم شدن، بحرانی شدن، آشوب زده شدن، بحران زده شدن، لرزه گرفتن، دچار تشنج شدن، لرزش گرفتن
متشنج شدن
مترادف متشنج شدن : به هم خوردن، شلوغ شدن، آشفته شدن، بی نظم شدن، بحرانی شدن، آشوب زده شدن، بحران زده شدن، لرزه گرفتن، دچار تشنج شدن، لرزش گرفتن
مترادف و متضاد
۱. به همخوردن، شلوغ شدن، آشفته شدن، بینظم شدن
۲. بحرانی شدن، آشوبزده شدن، بحرانزدهشدن
۳. لرزه گرفتن، دچار تشنج شدن، لرزشگرفتن
کلمات دیگر: