کلمه جو
صفحه اصلی

متطاوع


مترادف متطاوع : مطیع، فرمانبردار، فروتن

مترادف و متضاد

۱. مطیع، فرمانبردار
۲. فروتن


فرهنگ معین

(مُ تَ وِ ) [ ع . ] (اِفا. ) مطیع ، فرمانبردار.

لغت نامه دهخدا

متطاوع. [ م ُ ت َ وِ ] ( ع ص ) نرم گردنی نماینده. ( آنندراج ). فروتن و مطیعو فرمان بردار. ( ناظم الاطباء ). || با جد وجهد و زحمتکش و رنج بر. || دادخواه. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تطاوع شود.


کلمات دیگر: