کلمه جو
صفحه اصلی

متشکی


مترادف متشکی : گله مند، گلایه مند، شاکی، شکواگر

فارسی به انگلیسی

complainant or complaining

مترادف و متضاد

۱. گلهمند، گلایهمند
۲. شاکی، شکواگر


فرهنگ فارسی

( اسم ) شکایت کننده گله کننده .

فرهنگ معین

(مُ تَ شَ کّ ) [ ع . ] (اِفا. ) شکایت کننده ، گله کننده .

لغت نامه دهخدا

متشکی. [ م ُ ت َ ش َک ْ کی ] ( ع ص ) گله کننده. ( آنندراج ). گله و شکایت کننده. ناله کننده و زاری کننده. متظلم و دادخواه و مظلوم و آزرده. ( ناظم الاطباء ) : و سید عالم ( ص ) از دست ایشان همچنان متشکی بوده است و نالان که علی ( ع ) از دست رافضیان. ( کتاب النقض ص 376 ). || علیل و بیمار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ عمید

شکایت کننده، گله کننده.


کلمات دیگر: