کلمه جو
صفحه اصلی

متفرق شدن


مترادف متفرق شدن : پراکنده شدن، تارومار شدن، جدا شدن

متضاد متفرق شدن : جمع شدن، گرد هم آمدن

فارسی به انگلیسی

scatter


scatter, to be dispersed or scattered

to be dispersed or scattered


مترادف و متضاد

۱. پراکندهشدن
۲. تارومار شدن
۳. جدا شدن ≠ جمعشدن، گرد همآمدن


پراکنده‌شدن ≠ جمع‌شدن، گرد هم‌آمدن


تارومار شدن


جدا شدن


be dispersed (فعل)
متفرق شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پراکنده شدن : چون چنان بدیدیم همه بگریختیم و متفرق شدیم .


کلمات دیگر: