کلمه جو
صفحه اصلی

نشاط اور


مترادف نشاط اور : ( نشاطآور ) سرورانگیز، شادی بخش، شورانگیز، طرب انگیز، فرحناک، مسرت آمیز، مسرت بخش، نشاطافزا، نشاطانگیز

متضاد نشاط اور : ( نشاطآور ) ملال آور

فارسی به انگلیسی

jolly

فرهنگ فارسی

( نشاط آور ) مروح . نشاط افزا . نشاط انگیز . که سرور و شادی بخشد که موجب انبساط و سرور است .

لغت نامه دهخدا

( نشاطآور ) نشاطآور. [ ن َ / ن ِ وَ ] ( نف مرکب ) مروح. ( منتهی الارب ). نشاطافزا. نشاطانگیز.که سرور و شادی بخشد. که موجب انبساط و سرور است.

پیشنهاد کاربران

از کتاب دکتر کزازی. شور افرین

دماغ پرور

دلخوشکنک
آنچه که موقتا مایه دلخوشی باشد ولی پایه و اساسی نداشته باشد .

پارسی ان دننده - دناور

جان افروز. [ اَ ] ( نف مرکب ) جان افروزنده. فروزنده جان. تازه کننده جان. روشن کننده جان. شادکننده :
بهشت جاودان آنروز بینم
که آن رخسار جان افروز بینم.
( ویس و رامین ) .
که بگو ای امیر جان افروز
که شب تیره به بود یا روز.
سنایی.
ز آنکه اقبال خویش را دیدم
با رخ دلگشای جان افروز.
انوری.
جان خاقانی فدای روی جان افروز تست
گرچه خصم اوست جانان یار جانان جان تو.
خاقانی.
هنوز آن مهر بر درج رحم داشت
که جان افروز گوهر گشت پیدا.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 27 ) .
تا حسن جانفروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها.
اسیری ( ازبهار عجم ) .
جز لقای روی جان افروز دوست
درد ما را نیست درمان ای طبیب.
اسیری لاهیجی ( از بهار عجم ) .
رجوع بجان افروختن شود.

جان فروز. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) افروزنده جان. بنشاطآورنده روان. ( ناظم الاطباء ) . جان افروز. رجوع به جان افروز شود :
دُرّبار و مشکریز و نوش طبع و زهرفعل
جان فروز و دلگشا و غمزدا و لهو تن.
منوچهری.
نه آتش را خبر کو هست سوزان
نه آب آگه که هست از جان فروزان.
نظامی.
تا حسن جان فروز تو بینند عاشقان
بردار یکدم از رخ خود این نقابها.
اسیری لاهیجی ( از ارمغان آصفی ) .


کلمات دیگر: