مترادف نشست و برخاست : مجالست، مراوده، مصاحبت، همنشینی
نشست و برخاست
مترادف نشست و برخاست : مجالست، مراوده، مصاحبت، همنشینی
فرهنگ فارسی
معاشرت . آمد و رفت . یا مجالست . مصاحبت . صحبت . یا ادب .
لغت نامه دهخدا
نشست و برخاست. [ ن ِ ش َ ت ُ ب َ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) معاشرت. آمد و رفت. || مجالست. مصاحبت. صحبت. || ادب. ( یادداشت مؤلف ).، نشست و برخاست کردن. [ ن ِ ش َ ت ُ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) معاشرت کردن. رفت و آمد داشتن. || هم نشینی کردن. مصاحبت. رجوع به نشست و برخاست شود.
نشست و برخاست . [ ن ِ ش َ ت ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) معاشرت . آمد و رفت . || مجالست . مصاحبت . صحبت . || ادب . (یادداشت مؤلف ).
واژه نامه بختیاریکا
بلند نشین؛ ورست نشین
پیشنهاد کاربران
جمله با کلمه های نشست - برخاست=علی امروز در مدرسه نهوه ی نشست و بر خاست درست را آموخت.
کلمات دیگر: