کلمه جو
صفحه اصلی

کندفهم


مترادف کندفهم : احمق، دیرفهم، کم فهم، کندذهن، گول

متضاد کندفهم : تندفهم، زودفهم

مترادف و متضاد

احمق، دیرفهم، کمفهم، کندذهن، گول ≠ تندفهم، زودفهم


فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه دیر مطالب را فهم کند کند ذهن دیر فهم : هر کجا تیز فهم و فرزانی است بند. کند فهم و نادانی است . ( حدیقه )

لغت نامه دهخدا

کندفهم. [ ک ُ ف َ ] ( ص مرکب ) کندذهن. ( آنندراج ). کودن و بیهوش. ( ناظم الاطباء ). کندفهمنده. آنکه دیر مطالب را فهم کند. کندذهن. دیرفهم. ( فرهنگ فارسی معین ). بلید. کودن. بطی ءالانتقال. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
هر کجا تیزفهم و فرزانیست
بنده کندفهم نادانیست.
سنائی.

فرهنگ عمید

آن که مطلبی را دیر درمی یابد، کم هوش، کودن.

پیشنهاد کاربران

کسی که یک کلمه رو دیر متوجه میشه

مشنگ

یعنی کند ذهن کم هوش

دیر فهم
کسی که مطلبی را دیر متوجه میشود

گنگ

خنگ

کودن

دیر فهمیدن مطلبی


شخصی که ذهنش کند است

شخصی که کند ذهن است


کم هوش


دیر گیر ، کسی که مطلب رو دیر میگیره


کم فهم دیر فهم

تنک فهم. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ف َ ] ( ص مرکب ) کسی که قوه ٔ مدرکه ٔ وی سست و ضعیف باشد. ( ناظم الاطباء ) :
به صد جانش خریدم کی روا باشد که بفروشم
به تحسین تنک فهمان و احسان لئیمانش.
عرفی.


کلمات دیگر: