کلمه جو
صفحه اصلی

کینه جو


مترادف کینه جو : حاقد، کینه ور، کینه خواه، کینه توز، کینه ورز

متضاد کینه جو : نیکدلی

فارسی به انگلیسی

revengeful, vindictive, avenger, revengeful (person), unforgiving, revengefully

revengeful (person)


revengeful, unforgiving, revengefully


فارسی به عربی

خبیث , فتاک

مترادف و متضاد

virulent (صفت)
تند، تلخ، ساری، مسری، بدخیم، کینه جو، زهراگین

malignant (صفت)
سرکش، زیان اور، خطر ناک، متمرد، پر ازار، بدخواه، بدخیم، بدطینت، صدمه رسان، کینه جو

vindictive (صفت)
تلافی، کینه جو، انتقام، انتقامی، تلافی کننده

حاقد، کینه‌ور، کینه‌خواه، کینه‌توز، کینه‌ورز ≠ نیکدلی


لغت نامه دهخدا

کینه جو. [ ن َ / ن ِ ]( نف مرکب ) کینه خواه. ( ناظم الاطباء ). کینه جوینده. انتقام جو. انتقام کشنده. خونخواه. کینه جوی :
بفرمود تا پیش او آمدند
همه با دلی کینه جو آمدند.
فردوسی.
و رجوع به کینه جوی شود.

فرهنگ عمید

انتقام جو.

جدول کلمات

بدخواه

پیشنهاد کاربران

حاقد، کینه ور، کینه خواه، کینه توز، کینه ورز، بدخواه، انتقام جو


کلمات دیگر: