کلمه جو
صفحه اصلی

کهولت


مترادف کهولت : پیری، سالمندی، فرتوتی، کهنسالی

متضاد کهولت : شباب

برابر پارسی : پیری، سالخوردگی، فرتوتی، فرسودگی

فارسی به انگلیسی

age, dotage, senescence

ripe years, indolence


مترادف و متضاد

senility (اسم)
پیری، خمود، کهولت، سالخوردگی

caducity (اسم)
کهولت، ضعف پیری، ضعف دوران کهولت، زودگذری

superannuation (اسم)
کهولت، بازنشستگی، تقاعد

پیری، سالمندی، فرتوتی، کهنسالی ≠ شباب


فرهنگ فارسی

پیرشدن، پیری
( مصدر ) ۱ - دو مو ( سیاه و سفید ) شدن ریش . ۲ - پیر شدن . ۳ - ( اسم ) دو مویی . ۴- پیری .

فرهنگ معین

(کُ لَ ) [ ع . ] (اِ. ) پیری ، سالخوردگی .

لغت نامه دهخدا

کهولت. [ ک ُ ل َ ] ( ع مص ) دوموشدن یعنی در ریش موی سیاه و سفید پیدا شدن. ( غیاث ).دومویه شدن ریش. ( ناظم الاطباء ). دومو ( سیاه و سفید )شدن ریش. || پیر شدن. || ( اِمص ) دومویی. ( فرهنگ فارسی معین ). کهلی. دومویی. دومویگی. میانه سالی. عاقل مردی. عاقله زنی. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و چون در حد کهولت و موسم عقل و تجربت رسند... صحیفه دل را پرفواید بینند. ( کلیله و دمنه ). || پیری. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- به کهولت رسیدن روز ؛ نزدیک به پایان رسیدن آن. به آفتاب زردی رسیدن : با اهل شرک جنگ بپیوستند و چون روز به کهولت رسید و شهباز آفتاب چنگ در پرده ٔ... غراب آویخت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 355 و چ قویمی ص 213 ).
|| سستی و کاهلی. ( ناظم الاطباء ).

کهولة. [ ک ُ ل َ ] ( ع مص ) دومو شدن یعنی در ریش موی سیاه و سفید پیدا شدن. ( آنندراج ). کهل گردیدن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به کهولت و کهل شود.

کهولت . [ ک ُ ل َ ] (ع مص ) دوموشدن یعنی در ریش موی سیاه و سفید پیدا شدن . (غیاث ).دومویه شدن ریش . (ناظم الاطباء). دومو (سیاه و سفید)شدن ریش . || پیر شدن . || (اِمص ) دومویی . (فرهنگ فارسی معین ). کهلی . دومویی . دومویگی . میانه سالی . عاقل مردی . عاقله زنی . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و چون در حد کهولت و موسم عقل و تجربت رسند... صحیفه ٔ دل را پرفواید بینند. (کلیله و دمنه ). || پیری . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- به کهولت رسیدن روز ؛ نزدیک به پایان رسیدن آن . به آفتاب زردی رسیدن : با اهل شرک جنگ بپیوستند و چون روز به کهولت رسید و شهباز آفتاب چنگ در پرده ٔ... غراب آویخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 355 و چ قویمی ص 213).
|| سستی و کاهلی . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. پیر شدن.
۲. پیری.

فرهنگ فارسی ساره

پیر


پیشنهاد کاربران

پیری و سالخوردگی

پیری کهنسالی

فرتوتی.
پیری. .


کلمات دیگر: