کلمه جو
صفحه اصلی

راوک

فارسی به انگلیسی

clear, strainer


فرهنگ اسم ها

اسم: راوک (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: rāvak) (فارسی: راوک) (انگلیسی: ravak)
معنی: راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز، ( به مجاز ) راوق، صافی، پالونه، جام شراب، ( به مجاز ) شراب صاف و زلال، ( به مجاز ) صاف، زلال، ( به مجاز ) شراب صاف و زلال و ( به مجاز ) صاف

(تلفظ: rāvak) (به مجاز) راوق ، صافی ، پالونه ، جام شراب ؛ (به مجاز) شراب صاف و زلال و (به مجاز) صاف ، زلال .


فرهنگ فارسی

ظرفی که در آن شراب صاف کنند، پالونه
( صفت ) شراب صاف و لطیف
دهیست از دهستان طبیی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان .

فرهنگ معین

(وَ ) ۱ - (اِ. ) ظرفی که در آن شراب را صاف کنند. ۲ - (ص . ) صاف ، لطیف . ۳ - شراب صاف و بی دُرد.

لغت نامه دهخدا

راوک . [ وَ ] (اِخ ) دهیست از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 17هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان و 62هزارگزی شمال راه اهواز- بهبهان . این ده در کوهستان قرار گرفته و هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه ٔ آن در حدود 100 تن است . آب ده از چشمه تأمین میشود و محصولات عمده ٔ آن غلات ، پشم ، لبنیات و پیشه ٔ مردم کشاورزی و دامپروری میباشد. صنایع دستی زنان بافتن قالی و قالیچه و گلیم و جوال و پارچه است . مردم این ده از طایفه ٔ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


راوک . [ وَ ] (ص ) راوق . راووق . صاف و لطیف و پالوده ٔ هر چیز باشد و معرب آن راوق است . (برهان ). صافی و پالوده ٔ شراب و عسل وغیره که معرب آن راوق است . (از شعوری ج 2 ورق 9). صاف که بتازی راوق گویند، و بعضی گویند راوق معرب آن است ولی اصلی ندارد چه ، راوق بدین معنی عربی است از راق یروق بمعنی صاف کردن نه معرب و یحتمل که بعد از تعریب اشتقاق کرده باشند. (فرهنگ رشیدی ) :
دلت همره نزهتی باد دائم
کفت همدم باده ای باد راوک .

اثیرالدین اخسیکتی (از آنندراج ).



راوک. [ وَ ] ( ص ) راوق. راووق. صاف و لطیف و پالوده هر چیز باشد و معرب آن راوق است. ( برهان ). صافی و پالوده شراب و عسل وغیره که معرب آن راوق است. ( از شعوری ج 2 ورق 9 ). صاف که بتازی راوق گویند، و بعضی گویند راوق معرب آن است ولی اصلی ندارد چه ، راوق بدین معنی عربی است از راق یروق بمعنی صاف کردن نه معرب و یحتمل که بعد از تعریب اشتقاق کرده باشند. ( فرهنگ رشیدی ) :
دلت همره نزهتی باد دائم
کفت همدم باده ای باد راوک.
اثیرالدین اخسیکتی ( از آنندراج ).

راوک. [ وَ ] ( اِخ ) دهیست از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 17هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان و 62هزارگزی شمال راه اهواز- بهبهان. این ده در کوهستان قرار گرفته و هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه آن در حدود 100 تن است. آب ده از چشمه تأمین میشود و محصولات عمده آن غلات ، پشم ، لبنیات و پیشه مردم کشاورزی و دامپروری میباشد. صنایع دستی زنان بافتن قالی و قالیچه و گلیم و جوال و پارچه است. مردم این ده از طایفه طیبی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ عمید

زلال.

دانشنامه عمومی

راوک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
راوک (باغ ملک)
راوک (کهگیلویه)
راوک (نیک شهر)

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَأَوْکَ: تورا دیدند (ببینند (برای واقعیت حتمی))
ریشه کلمه:
رئی (۳۲۸ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)

جدول کلمات

ابکش

پیشنهاد کاربران

اولااسم شئ هستش نه دختر وثانیا عربی نیس ریشه فارسی داره در شاهنامه فردوسی با معنی جام شراب به کار بده شوده

راوک فامیل خیلی از اهالی روستای پهنوک واقع در کهگلویه و بویر احمد بخش بهمئی نزدیکایه بهبهان و لنده هست .

راوک روَک - رو کرده

راوک ریشه در هر دو زبان فارسی و کردی داره در فارسی به معنی ظرف شراب که در بعضی اشعار به منظور خود شراب بکار رفته و در زبان کردی هم به معنای زلال و خالصه


کلمات دیگر: