سفال شکسته که در آن به سگ و گربه آب و خوراک دهند سفال شکسته را گویند که در آن اطعمه و اشربه به سگ و گربه دهند یلاغ
یلاق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یلاق . [ ی ِ ] (اِخ ) ایلاق . نام شهری است به ترکستان . (لغت فرس اسدی نسخه ٔ خطی نخجوانی ) :
الا رفیقا تا کی مرا شقا و عنا
گهی مرا غم یغما گهی بلای یلاق .
الا رفیقا تا کی مرا شقا و عنا
گهی مرا غم یغما گهی بلای یلاق .
زبیبی (از لغت فرس اسدی ).
یلاق . [ ی ِ ] (اِخ ) رشیدی گوید: نام پادشاهی است از ترکان و این نام ترکی است . (از ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ) :
تو راست ملک جهان و تویی سزای ثنا
چگونه گویم مدح سماک و وصف یلاق .
تو راست ملک جهان و تویی سزای ثنا
چگونه گویم مدح سماک و وصف یلاق .
خاقانی .
یلاق . [ی َ ] (ترکی ، اِ) سفال شکسته ای که در آن به سگ و گربه آب و خوراک دهند. (ناظم الاطباء). سفال شکسته را گویند که در آن اطعمه و اشربه به سگ و گربه دهند. (برهان ) (آنندراج ). || یلاغ . رجوع به یلاغ شود.
یلاق. [ی َ ] ( ترکی ، اِ ) سفال شکسته ای که در آن به سگ و گربه آب و خوراک دهند. ( ناظم الاطباء ). سفال شکسته را گویند که در آن اطعمه و اشربه به سگ و گربه دهند. ( برهان ) ( آنندراج ). || یلاغ. رجوع به یلاغ شود.
یلاق. [ ی ِ ] ( اِخ ) ایلاق. نام شهری است به ترکستان. ( لغت فرس اسدی نسخه خطی نخجوانی ) :
الا رفیقا تا کی مرا شقا و عنا
گهی مرا غم یغما گهی بلای یلاق.
یلاق. [ ی ِ ] ( اِخ ) رشیدی گوید: نام پادشاهی است از ترکان و این نام ترکی است. ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ) :
تو راست ملک جهان و تویی سزای ثنا
چگونه گویم مدح سماک و وصف یلاق.
یلاق. [ ی ِ ] ( اِخ ) ایلاق. نام شهری است به ترکستان. ( لغت فرس اسدی نسخه خطی نخجوانی ) :
الا رفیقا تا کی مرا شقا و عنا
گهی مرا غم یغما گهی بلای یلاق.
زبیبی ( از لغت فرس اسدی ).
یلاق. [ ی ِ ] ( اِخ ) رشیدی گوید: نام پادشاهی است از ترکان و این نام ترکی است. ( از ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( آنندراج ) :
تو راست ملک جهان و تویی سزای ثنا
چگونه گویم مدح سماک و وصف یلاق.
خاقانی.
گویش مازنی
ییلاق – کوهستان
/yelaagh/ ییلاق – کوهستان
پیشنهاد کاربران
یلاق جایی است در مراتع پیش کوه بالای شهر ها بیشتر هم در روستا مازندران این مناتق وجود دارد وقتی تابستان هوا گرم است اونجا هوا ابریست و باد ملایم و آراممیطند
کلمات دیگر: