(مَ یا مُ ) [ ع . ] (اِمف . ص . ) ۱ - گردن کوتاه . ۲ - در علم عروض : وقص آن است که دوم فاصله را بیفکنند «مفاعلن » ماند و «مفاعلن » چون از «متفاعلن » منشعب باشد، آن را موقوص خوانند یعنی گردن کوتاه و چون از سه متحرک فاصله بدین زحاف یکی ساقط می شود آن را به ک
موقوص
فرهنگ معین
(مَ یا مُ) [ ع . ] (اِمف . ص .) 1 - گردن کوتاه . 2 - در علم عروض : وقص آن است که دوم فاصله را بیفکنند «مفاعلن » ماند و «مفاعلن » چون از «متفاعلن » منشعب باشد، آن را موقوص خوانند یعنی گردن کوتاه و چون از سه متحرک فاصله بدین زحاف یکی ساقط می شود آن را به کوتاهی گردن تشبیه کردند.
لغت نامه دهخدا
موقوص. [ م َ ] ( ع ص ) شکسته گردن. ( از منتهی الارب ) مرد گردن شکسته. ( ناظم الاطباء ). گردن شکسته شده. ( آنندراج ).
فرهنگ عمید
در عروض، ویژگی پایه ای که در آن متفاعلن به مفاعلن تغییر یافته باشد.
کلمات دیگر: