کلمه جو
صفحه اصلی

برجای

فرهنگ فارسی

۱- بجایدر جای . ۲- در حق دربار. . توضیح لازم الاضافه است .

لغت نامه دهخدا

برجای. [ ب َ ] ( ص مرکب ) ( از: بر + جای ) ثابت. پایدار. برقرار. برمکان و برمحل. ( ناظم الاطباء ) : پادشاهان ما را آنانکه گذشته اند ایزدشان بیامرزاد و آنچه برجایند باقی داراد. ( تاریخ بیهقی ). رجوع به برجا شود.

پیشنهاد کاربران

برجای: بر فور ، درجا
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۰ ) .



کلمات دیگر: