انوائ
انوا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
انوا. [ اَن ْ ] ( از عربی ، اِ ) انواء :
ز بس بدایع چون بوستان پر از انوار
ز بس جواهر چون آسمان پر از انوا.
که چون پدیدشدند افتتاح کرد سما.
ز بس بدایع چون بوستان پر از انوار
ز بس جواهر چون آسمان پر از انوا.
مسعودسعد.
شکوفه ها همه انوای باغ گردون است که چون پدیدشدند افتتاح کرد سما.
مسعودسعد.
مسایل انهار و مسایح امطار معابر سیحون بفضول انوا و سیول اندا پر کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجوع به انواء شود.فرهنگ عمید
۱. (نجوم ) سقوط ستاره از یکی از منازل در مغرب و طلوع رقیب آن از مشرق.
۲. (اسم ) [قدیمی] باران ها.
۳. (اسم ) (نجوم ) [قدیمی] ۲۸ ستاره که هرگاه یکی از آن ها غروب می کرده ستارۀ دیگری در همان ساعت در مشرق طلوع می کرده.
۲. (اسم ) [قدیمی] باران ها.
۳. (اسم ) (نجوم ) [قدیمی] ۲۸ ستاره که هرگاه یکی از آن ها غروب می کرده ستارۀ دیگری در همان ساعت در مشرق طلوع می کرده.
کلمات دیگر: