کلمه جو
صفحه اصلی

راه اب

فارسی به انگلیسی

drain, culvert, watercourse, gully(-hole)

فارسی به عربی

خندق , مجری

فرهنگ فارسی

( راه آب ) آبراه . آبراهه . گذر آب . گذرگاه آب . مجرای آب .

لغت نامه دهخدا

( راه آب ) راه آب.( اِ مرکب ) آبراه. آبراهه. گذر آب. گذرگاه آب. مجرای آب. راه ِ آب. و نیز رجوع به ترکیبات ذیل راه شود.، راهاب. ( اِ مرکب ) راه آب. راه ِ آب. آبراه. آبراهه. معبر آب بحوض و استخر وجز آن. و رجوع به راه آب شود.

فرهنگ عمید

( راه آب ) ۱. آبراه، آبراهه، آبرو، مجرای آب، نهر و جایی که آب از آن می گذرد.
۲. گذرگاه سیل.

پیشنهاد کاربران

کانال


کلمات دیگر: