زهوار در رفته
فارسی به انگلیسی
dilapidated, moth-eaten, ramshackle, rickety, shabby, sleazy
فارسی به عربی
محلحل
مترادف و متضاد
ضعیف، سست، لق، زهوار در رفته، نرم استخوان
کهنه، فرسوده، مانده، زهوار در رفته، مندرس، خسته و کوفته
پیشنهاد کاربران
زَهوار در رفته. زوار در رفته ( رجوع شود به «زوار» ) . سخت پیر یا سخت ضعیف. سخت بیکاره و ناتوان: یک کالسکۀ زهواردررفته. یک پیر زهواردررفته. ( منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «زَهوار» ) درب و داغون، فاقد کارآیی، قزمیت. ( بر اساس واژۀ «قُزمیت» در فرهنگ فارسی معین )
توضیح: در گویش، بخصوص گویش عامیانه، زَهوار در «زهوار در رفته» زَوار ( بدون «ه» ) تلفظ می گردد. رجوع شود به واژۀ «زوار».
مثال:
"حتماً پدربزرگ الان کت و شلوار قهوه ای و زهوار در رفته اش را پوشیده و از پشت عینک ته استکانی به ساعت چوبی خیره شده تا بتواند به موقع به ایستگاه راه آهن برسد. " ( منبع: مقالۀ «نگاهی به حوادث حاشیه خطوط راه آهن»، روزنامۀ همشهری، چهار شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۲ )
توضیح: در گویش، بخصوص گویش عامیانه، زَهوار در «زهوار در رفته» زَوار ( بدون «ه» ) تلفظ می گردد. رجوع شود به واژۀ «زوار».
مثال:
"حتماً پدربزرگ الان کت و شلوار قهوه ای و زهوار در رفته اش را پوشیده و از پشت عینک ته استکانی به ساعت چوبی خیره شده تا بتواند به موقع به ایستگاه راه آهن برسد. " ( منبع: مقالۀ «نگاهی به حوادث حاشیه خطوط راه آهن»، روزنامۀ همشهری، چهار شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۲ )
کهنه و پوسیده شده، از ریخت افتاده
داغون، شل و ول
کلمات دیگر: