line
خط مرزی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
حدود
مترادف و متضاد
حد، مرز، سرحد، سامان، حاشیه، لبه، خط مرزی، کناره، خط سرحدی
میزان، خط مرزی، کرانه، پیمانه، سنگ مرزی
مرز، خط مرزی، رودی در شمال ایتالیا، حد معین
فرهنگستان زبان و ادب
{border line, boundary line} [حقوق، جغرافیای سیاسی] خطی در مرز میان دو کشور مستقل
متـ . مرز1 border1, boundary1, frontier1
{contour line} [هنرهای تجسمی] ← مرز 3
{contour line} [هنرهای تجسمی] ← مرز 3
واژه نامه بختیاریکا
سر طلاهِه
کلمات دیگر: