کلمه جو
صفحه اصلی

دایره وار

فارسی به انگلیسی

in a circular form, like a circle, circular

circular


فارسی به عربی

تعمیم , دورة

مترادف و متضاد

round (صفت)
چنبری، مدور، دایره وار، گرد، گردی، مهره مانند، بی خرده

circular (صفت)
غیر مستقیم، چنبری، مدور، دایره ای، دایره وار، مستدیر، چرخی

لغت نامه دهخدا

دایره وار. [ ی ِ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) مانند دایره. چون دایره. دائره وار. گردهمچون دایره. دایره کردار. برسان دایره :
بگرد نقطه ٔعالم سپهر دایره وار
ندیده شبه تو چندانکه میکند دوران.
سعدی.


کلمات دیگر: