افقد
زیان کردن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
گم کردن، تلف کردن، شکست خوردن، از دست دادن، باختن، مفقود کردن، زیان کردن
فرهنگ فارسی
ضرر کردن خسارت کشیدن
لغت نامه دهخدا
زیان کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضرر کردن . خسارت کشیدن . (از ناظم الاطباء). متضرر شدن . ضرر دیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
زیان کردند خصمانت به طَمْع سود بسیاری
به طَمْع سود در طبع است نادان را زیان کردن .
و قصد این عابدان مکن که زیان کنی . (قصص الانبیاء ص 149). داود گفت برویدو شمار کنید تا چه مقدار زیان کرده اند. (قصص الانبیاء ص 155).
از این معامله ار خود زیان کند کرمت
دلم ز خدمت تو وز خدای بیزار است .
فلک ستاره فروبرد و خور ز نور تهی شد
زمانه مایه زیان کرد و خود ز سود برآمد.
کافرم من گر زیان کرده ست کس
در ره ایمان و طاعت یک نفس .
خداوند خرمن زیان می کند
که بر خوشه چین سر گران می کند.
گر همه سرمایه زیان می کند
سود بود دیدن آن مشتری .
آنکه زیان می رسد از وی به خلق
فهم نداردکه زیان می کند.
|| قبول خسارت و آسیب نمودن . (ناظم الاطباء). || ضرر وارد آوردن . خسارت رسانیدن :
نبندیم اگر بگذری بر تو راه
زیانی مکن برگذر بر سپاه .
سپاه به سیستان زیانها کردند. (تاریخ سیستان ). از هیچکس یک من کاه نستدند و هیچکس را به یک دانگ زیان نکردند. (تاریخ سیستان ). و لشکر خویش را فرمود که بهیچ جای زیان نکنید. (تاریخ سیستان ). و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حساب هیچ شمارگیر درنیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262).
ندزدم چیز کس کآن کار موش است
زیان کردن مسلمان را ز پنهان .
خود چه زیانت کند گربه قبول سگی
عمر زیان کرده ای ، از تو شود محتشم .
ولی هم ببخشایم ای نیکمرد
که سود تو ما را زیانی نکرد.
|| ضرر زدن . مضرت رسانیدن . مضر شدن . اذیت رساندن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گزند و آسیب رسانیدن : و چون [ نهنگان ] بدین شهر [به شهر بوصیر مصر ] رسند طلسمی کرده اند که ضعیف باشد و هیچ زیان نتواند کردن . (حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مکن بر تن و جان زیان و ستم
همی از تو بینم همه باد و دم .
شیر نر در کشور ایران زمین
از نهیبش کرد نتواند زیان .
تکمید تر، آن را که سود نکند زیان نکند و خشک آن را که زیان کند زیانی عظیم کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اگر آید حاجت مردم گرم مزاج را به خوردن این شراب [ شراب سپید تنک ] با آب و گلاب ممزوج کنند تا زیان نکند. (نوروزنامه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
گر گلشکر خوری به تکلف زیان کند
ور نان خشک دیر خوری گلشکر بود.
رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود. || اتلاف کردن . (ناظم الاطباء).
زیان کردند خصمانت به طَمْع سود بسیاری
به طَمْع سود در طبع است نادان را زیان کردن .
قطران .
و قصد این عابدان مکن که زیان کنی . (قصص الانبیاء ص 149). داود گفت برویدو شمار کنید تا چه مقدار زیان کرده اند. (قصص الانبیاء ص 155).
از این معامله ار خود زیان کند کرمت
دلم ز خدمت تو وز خدای بیزار است .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 842).
فلک ستاره فروبرد و خور ز نور تهی شد
زمانه مایه زیان کرد و خود ز سود برآمد.
خاقانی (ایضاً ص 880).
کافرم من گر زیان کرده ست کس
در ره ایمان و طاعت یک نفس .
مولوی .
خداوند خرمن زیان می کند
که بر خوشه چین سر گران می کند.
سعدی (بوستان ).
گر همه سرمایه زیان می کند
سود بود دیدن آن مشتری .
سعدی .
آنکه زیان می رسد از وی به خلق
فهم نداردکه زیان می کند.
سعدی .
|| قبول خسارت و آسیب نمودن . (ناظم الاطباء). || ضرر وارد آوردن . خسارت رسانیدن :
نبندیم اگر بگذری بر تو راه
زیانی مکن برگذر بر سپاه .
فردوسی .
سپاه به سیستان زیانها کردند. (تاریخ سیستان ). از هیچکس یک من کاه نستدند و هیچکس را به یک دانگ زیان نکردند. (تاریخ سیستان ). و لشکر خویش را فرمود که بهیچ جای زیان نکنید. (تاریخ سیستان ). و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حساب هیچ شمارگیر درنیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262).
ندزدم چیز کس کآن کار موش است
زیان کردن مسلمان را ز پنهان .
ناصرخسرو.
خود چه زیانت کند گربه قبول سگی
عمر زیان کرده ای ، از تو شود محتشم .
خاقانی .
ولی هم ببخشایم ای نیکمرد
که سود تو ما را زیانی نکرد.
سعدی (بوستان ).
|| ضرر زدن . مضرت رسانیدن . مضر شدن . اذیت رساندن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گزند و آسیب رسانیدن : و چون [ نهنگان ] بدین شهر [به شهر بوصیر مصر ] رسند طلسمی کرده اند که ضعیف باشد و هیچ زیان نتواند کردن . (حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مکن بر تن و جان زیان و ستم
همی از تو بینم همه باد و دم .
فردوسی .
شیر نر در کشور ایران زمین
از نهیبش کرد نتواند زیان .
فرخی .
تکمید تر، آن را که سود نکند زیان نکند و خشک آن را که زیان کند زیانی عظیم کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). اگر آید حاجت مردم گرم مزاج را به خوردن این شراب [ شراب سپید تنک ] با آب و گلاب ممزوج کنند تا زیان نکند. (نوروزنامه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
گر گلشکر خوری به تکلف زیان کند
ور نان خشک دیر خوری گلشکر بود.
سعدی (گلستان ).
رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود. || اتلاف کردن . (ناظم الاطباء).
زیان کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ضرر کردن. خسارت کشیدن. ( از ناظم الاطباء ). متضرر شدن. ضرر دیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
زیان کردند خصمانت به طَمْع سود بسیاری
به طَمْع سود در طبع است نادان را زیان کردن.
از این معامله ار خود زیان کند کرمت
دلم ز خدمت تو وز خدای بیزار است.
زمانه مایه زیان کرد و خود ز سود برآمد.
در ره ایمان و طاعت یک نفس.
که بر خوشه چین سر گران می کند.
سود بود دیدن آن مشتری.
فهم نداردکه زیان می کند.
نبندیم اگر بگذری بر تو راه
زیانی مکن برگذر بر سپاه.
ندزدم چیز کس کآن کار موش است
زیان کردن مسلمان را ز پنهان.
عمر زیان کرده ای ، از تو شود محتشم.
که سود تو ما را زیانی نکرد.
مکن بر تن و جان زیان و ستم
زیان کردند خصمانت به طَمْع سود بسیاری
به طَمْع سود در طبع است نادان را زیان کردن.
قطران.
و قصد این عابدان مکن که زیان کنی. ( قصص الانبیاء ص 149 ). داود گفت برویدو شمار کنید تا چه مقدار زیان کرده اند. ( قصص الانبیاء ص 155 ).از این معامله ار خود زیان کند کرمت
دلم ز خدمت تو وز خدای بیزار است.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 842 ).
فلک ستاره فروبرد و خور ز نور تهی شدزمانه مایه زیان کرد و خود ز سود برآمد.
خاقانی ( ایضاً ص 880 ).
کافرم من گر زیان کرده ست کس در ره ایمان و طاعت یک نفس.
مولوی.
خداوند خرمن زیان می کندکه بر خوشه چین سر گران می کند.
سعدی ( بوستان ).
گر همه سرمایه زیان می کندسود بود دیدن آن مشتری.
سعدی.
آنکه زیان می رسد از وی به خلق فهم نداردکه زیان می کند.
سعدی.
|| قبول خسارت و آسیب نمودن. ( ناظم الاطباء ). || ضرر وارد آوردن. خسارت رسانیدن : نبندیم اگر بگذری بر تو راه
زیانی مکن برگذر بر سپاه.
فردوسی.
سپاه به سیستان زیانها کردند. ( تاریخ سیستان ). از هیچکس یک من کاه نستدند و هیچکس را به یک دانگ زیان نکردند. ( تاریخ سیستان ). و لشکر خویش را فرمود که بهیچ جای زیان نکنید. ( تاریخ سیستان ). و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حساب هیچ شمارگیر درنیاید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 262 ).ندزدم چیز کس کآن کار موش است
زیان کردن مسلمان را ز پنهان.
ناصرخسرو.
خود چه زیانت کند گربه قبول سگی عمر زیان کرده ای ، از تو شود محتشم.
خاقانی.
ولی هم ببخشایم ای نیکمردکه سود تو ما را زیانی نکرد.
سعدی ( بوستان ).
|| ضرر زدن. مضرت رسانیدن. مضر شدن. اذیت رساندن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). گزند و آسیب رسانیدن : و چون [ نهنگان ] بدین شهر [به شهر بوصیر مصر ] رسند طلسمی کرده اند که ضعیف باشد و هیچ زیان نتواند کردن. ( حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).مکن بر تن و جان زیان و ستم
پیشنهاد کاربران
زیان کردن از پهلوی کسی: ضرر کردن از جهت او.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۷ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۴۷ ) .
کلمات دیگر: