کلمه جو
صفحه اصلی

در اغوش گرفتن

فارسی به انگلیسی

embrace, hug, nestle, clinch, enfold, squeeze, to embrace

فارسی به عربی

اضفر , حضنة , دلال , عناق , مشبک

مترادف و متضاد

embrace (فعل)
پذیرفتن، در اغوش گرفتن، شامل بودن، بغل کردن، در بر گرفتن

clasp (فعل)
بستن، در اغوش گرفتن

entwine (فعل)
بافتن، در اغوش گرفتن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن

entwist (فعل)
بافتن، در اغوش گرفتن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن

hug (فعل)
محکم گرفتن، در اغوش گرفتن، بغل کردن

cuddle (فعل)
نوازش کردن، در اغوش گرفتن، در بستر راحت غنودن

embosom (فعل)
در اغوش گرفتن، بغل کردن، عزیز داشتن

enclasp (فعل)
در اغوش گرفتن، در بر گرفتن، بچنگ آوردن

enfold (فعل)
در اغوش گرفتن، در لفافه پیچیدن، پیچیدن، در بر گرفتن، با لفافه پوشاندن

enclose (فعل)
در اغوش گرفتن، محصور کردن، در جوف قرار دادن، در میان گذاشتن، به پیوست فرستادن

دانشنامه عمومی

در آغوش گرفتن. در آغوش گرفتن یا بغل کردن دو نفر دستهای خود را دور بدن یکدیگر قرار داده و همدیگر را فشار می دهند.
بغل کردن خرس مانند (bear hug)
بغل کردن گونه ای (cheek hug)
بغل کردن گرفتنی-فشاردادنی (grabber-squeezer hug)
بغل کردن دسته جمعی (group hug)
بغل کردن شانه به شانه (side hug)
بغل کردن سینه به سینه (heart-centered hug)
بغل کردن تسکین بخش (comforting hug)
در آغوش گرفتن می تواند نشانه دوستی، عشق، محبت یا همدردی باشد.
در اسلام در آغوش گرفتن را معانقه می گویند؛ و انجام این کار سفارش شده است. سخنی از جعفر صادق در رابطه با معانقه: به عربی: إنَّ مِن تَمامِ التَّحِیَّةِ لِلمُقیمِ المُصافَحَةَ، و تَمامُ التَّسلیمِ عَلَی المُسافِرِ المُعانَقَةُ و ترجمه فارسی آن:تحیّتِ کامل به شخصی که مقیم است (از سفری برنگشته) دست دادن با اوست و سلامِ کامل برای آن که از سفر باز آمده معانقه کردن با اوست.

پیشنهاد کاربران

caress
در آغوش گرفتن و بوسیدن
در آغوش کشیدن

bill and coo
بوسیدن و ( با مهربانی و ملایمت ) در آغوش گرفتن
lovers were billing and cooing on the bench
عشاق روی نیمکت مغازله می کردند.

در آغوش کشیدن

بغلگیری. [ ب َ غ َ ] ( اِ مرکب ) نام داو از کشتی. ( غیاث ) . || ( حامص مرکب ) معانقه و یکدیگر را در بغل گرفتن. ( آنندراج ) :
ببین گرمی باده ناب را
بغلیگری آتش و آب را.
ظهوری ( از آنندراج ) .
باز عهد آمد بغلگیری مینا می کنم
از کجا یاری چو او خون گرم پیدا میکنم.
کلیم ( از آنندراج ) .


کلمات دیگر: