درست کردن تصحیح کردن
تصحیح دادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تصحیح دادن. [ ت َدَ ] ( مص مرکب ) درست کردن. تصحیح کردن :
نهاده بر رخ گل نقطه های شک شبنم
بباغ رو کن و تصحیح این رساله بده.
در میان خواب هم تصحیح قرآن میدهم.
نهاده بر رخ گل نقطه های شک شبنم
بباغ رو کن و تصحیح این رساله بده.
صائب ( از آنندراج ).
بس که دارد خط تو اصلاح او را در نظردر میان خواب هم تصحیح قرآن میدهم.
صائب ( از آنندراج ).
و رجوع به تصحیح کردن شود.کلمات دیگر: