کلمه جو
صفحه اصلی

حیاک

فرهنگ فارسی

بافتن جامه .

لغت نامه دهخدا

حیاک. ( ع مص ) بافتن جامه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حوک و حیاکة شود.

حیاک. [ ح َی ْ یا ] ( ع ص ) کسی که با تکبر راه رود.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حیکان شود.

حیاک . (ع مص ) بافتن جامه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حوک و حیاکة شود.


حیاک . [ ح َی ْ یا ] (ع ص ) کسی که با تکبر راه رود.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حیکان شود.



کلمات دیگر: