کلمه جو
صفحه اصلی

تصالح کردن

فرهنگ فارسی

آشتی کردن

لغت نامه دهخدا

تصالح کردن. [ ت َ ل ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آشتی کردن : چون... از مجاورت ایشان و بازگشتن از این سخن و تصالح کردن از جهت ایشان نومید شد و هیچ حیلت نماند ایشان را گفت... ( تاریخ قم ص 255 ).


کلمات دیگر: