کلمه جو
صفحه اصلی

حکیمک

لغت نامه دهخدا

حکیمک.[ ح َ م َ ] ( اِ مصغر ) حکیم بصورت تحقیر :
چون حکیمک اعتقادی کرده است
کآسمان بیضه زمین چون زرده است.
مولوی.


کلمات دیگر: