حیود. [ ح َ ] ( ع ص ) بسیار میل کننده. ( منتهی الارب ).
حیود. [ ح ُ ] ( ع مص ) میل کردن و بگشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به حَید شود. || ( اِ ) ج ِ حَید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به معنی تندی که از کوه بیرون آمده باشد و مانند بازو شده. ( آنندراج ).
حیود. [ ح ُ ] ( ع مص ) میل کردن و بگشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به حَید شود. || ( اِ ) ج ِ حَید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). به معنی تندی که از کوه بیرون آمده باشد و مانند بازو شده. ( آنندراج ).