ناحیه و گوشه .
حیفه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( حیفة ) حیفة. [ ف َ ] ( ع اِ ) ناحیه و گوشه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || چوبی بر مثال نصف نی است که در پشت آن نی دیگر باشد و بدان تیرها و کمان ها تراشند. || خرقه ای که بدان دامن پیراهن پیوند کنند از پس. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
حیفة. [ ف َ ] (ع اِ) ناحیه و گوشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || چوبی بر مثال نصف نی است که در پشت آن نی دیگر باشد و بدان تیرها و کمان ها تراشند. || خرقه ای که بدان دامن پیراهن پیوند کنند از پس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: