کلمه جو
صفحه اصلی

حیدوده

لغت نامه دهخدا

( حیدودة ) حیدودة. [ ح َ دَ ] ( ع مص ) بگشتن. ( ترجمان عادل بن علی ). میل کردن از چیزی و بگشتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). بگردیدن. ( المصادر زوزنی ). رجوع به حَید شود.

حیدودة. [ ح َ دَ ] (ع مص ) بگشتن . (ترجمان عادل بن علی ). میل کردن از چیزی و بگشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بگردیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به حَید شود.



کلمات دیگر: