کلمه جو
صفحه اصلی

دم کن

فارسی به انگلیسی

cozy

فرهنگ فارسی

که دم کند . آنکه چای و پلاو و جز آن را دم کند .

لغت نامه دهخدا

دم کن. [ دَ ک ُ ] ( نف مرکب )که دم کند. آنکه چای و پلاو و جز آن را دم کند. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) دم کنی. بالش گونه مدور آگنده از پشم یا پنبه که سر دیگ گذارند دم کشیدن پلاو وجز آن را. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به دم کنی شود.

دانشنامه عمومی

دمکن، روستایی از توابع بخش رستاق شهرستان داراب در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان کوهستان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۶ نفر (۱۰خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: